نوروز منتظران

نوروز منتظران

1

* * *

در تقویم انتظار، همه فصل ها از عطر بهارى مهدى علیه السلام متبرك است.

نوروز منتظران روزى است كه از شب ظهور آغاز مى شود.

انتظار، فاصله اى است میان دو جمعه: جمعه ولادت و جمعه ظهور.

بهار، همه طراوتش را مدیون یك گل است: گل زیباى نرگس.

اگر سختى زمستان غیبت نبود، شوق آمدن بهار عدالت معنا نداشت.

خانه تكانى، رسم قدیمى همه منتظران بهار است. بهار مهدى علیه السلام از راه مى رسد، خانه تكانى دل ها را فراموش نكنیم.

بهترین هدیه اى كه مى توان براى گلدان شكسته قلب منتظران خرید، یك شاخه گل نرگس است.

جمعه ها كافى نیست، هر روز سهمى را به امام زمان علیه السلام اختصاص بدهیم.

منتظران واقعى به اشك و آه و دعا اكتفا نمى كنند.

نوروزها مى آیند و مى روند، حیف است اگر فقط با نقل و شكلات و شیرینى و دید و بازدید برگزارش كنیم.

كم لطفى مهمان است بر سر سفره بنشیند و صاحبخانه را نشناسد، حتى اگر او را نبیند.

امام زمان علیه السلام بیشتر از آن به گردن شیعه حق دارند كه فقط نیمه هاى شعبان و جمعه ها به یادشان بیفتیم.

اگر خورشید از چشم ما پنهان مانده است، تقصیر ابرها نیست، چشمان ما باران نخورده است.

حتى اگر امام از چشم ما غایب باشد، باز هم ما از چشم او غایب نیستیم.

اى كاش روزهاى «غفلت» ما از شب هاى «غیبت» او طولانى تر نبود.

مبادا فقط وقتى همه درها به رویمان بسته شد، درب خانه امام زمان علیه السلام را بزنیم.

مكه با همه «صفا»یى كه دارد، بى گل روى مهدى علیه السلام بى«صفا» است.

هر دستى در آرزوى بوسیدن حجرالاسود است، حجرالاسود در آرزوى بوسیدن دست مهدى علیه السلام است.

منتظرتر از امام زمان علیه السلام سراغ داریم؟ 1168 سال در انتظار!

دلنشین ترین اشعار در دیوان انتظار، سروده دل سپرده ترین شاعران است، آنها كه دل به حضرت مهدى علیه السلام سپرده اند.

نماز هیچ مأمومى بى امام اقامه نمى شود، ما چند ركعت را به امام خویش اقتدا كرده ایم؟

دیر و زودش مصلحت است، امّا هیچ عریضه اى بى جواب نمى ماند.

* * *

منبع: نجفى مطیعى، معصومه، ماهنامه موعود، شماره چهل و هفتم - تبيان

رسوا كردن چهره جناب منطق

به نام خداوند بخشنده ي مهربان

     با سلام و احترام و عرض تبريك سال جديد خدمت دوستاني كه آنها را از وبلاگ گمراه شخصي به نام منطق به كلبه ي حقيرانه دعوت كرده ام به استحضار عزيزان مي رسانم كه اين جانب با نام هاي اصطلاحي مثل : "حق المبين/رخ انديشه" ، "رهگذر" ، رهگذر ۲" و "منطقي تر از منطق" با جناب منطق به مناظره و بحث حتي تا ساعت يك بامداد نيز نشستم و اكثر ادعا هاي وي را رد و نقض نمودم لكن با كمال بي انصافي - كه البته از كسي كه به قولا كم مي آورد و جواب ندارد و نمي خواهد در مقابل مراجعين وبلاگش شكسته شود امري عادي است،- يا مناظرات مرا پاك مي كرد - كه اغلب همين طور بود ـ و يا در متن آن دست كاري مي نمود كه براي او مطلب زير را ارسال نمودم:

« سوره مباركه بقره آيات شريفه 6 الي 15 :

     کسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏کند که آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى؛ ايمان نخواهند آورد (6) خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پرده‏اى افکنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست (7) مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالى که جز خودشان را فريب نمى‏دهند؛ (اما) نمى‏فهمند (9) در دلهاى آنان يک نوع بيمارى است؛ خداوند بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى که ميگفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنهاست (10) و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمين فساد نکنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏کننده‏ايم»! (11) آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولى نمى‏فهمند (12) و هنگامى که به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مى‏گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (13) و هنگامى که افراد باايمان را ملاقات مى‏کنند، و مى‏گويند: «ما ايمان آورده‏ايم!» (ولى) هنگامى که با شيطانهاى خود خلوت مى‏کنند، مى‏گويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مى‏کنيم!» (14) خداوند آنان را استهزا مى‏کند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند (15) »

    اين پست حاضر را جهت اطلاع دوستان ايجاد نمودم ولي بدليل شبهه هايي كه جناب منطق در وبلاگش و نيز در قسمت نظرات مطرح كرده و از طرفي پاسخ هاي امثال مرا پاك و يا دست كاري مي نمايد لذا در ظاهر فقط اشكالات وي موجود است و احتمال تشويش ذهني و مهمتر تبليغي براي وبلاگش مي شود از ارائه ي آدرس وي خودداري مي نمايم اما باز اگر دوستاني علاقه به بحث با وي و يا جهت اطمينان دوست دارند به وبلاگ وي مراجعه كنند مي توانند از طريق ارسال نظر به صورت خصوصي فقط از طريق نظرات اين پست و ذكر كردن آدرس ايميلشان حاضرم آدرس مذكور را در اختيار شما بزرگواران قرار دهم.

التماس دعا

عید مبارک



ساقیا امدن عید مبارک بادت
وان مواعید که دادی نرود از یادت

حوال حالنا الی احسن الحال ...یا الله

دعا


پیامبر فرمودند:

اِنَّ اللّه‏َ یحِبُّ المُلِحّینَ فِى الدُّعاءِ.
          

                                        خداوند اصرار کنندگان در دعا را دوست دارد.



در حق همدیگر دعا کنیم.



بازتاب قتل امام(ع) در زمان مامون

                                    بازتاب قتل امام(ع) در زمان مامون

.....چون به کتابهای تاریخی مراجعه می‏کنیم درمی‏یابیم که شهادت امام رضا(ع) به دست مامون به وسیله سم، حتی در زمان مامون نیز امری معروف و بر سر زبانهای مردم بود. بطوری که مامون خود شکوه از این اتهام می‏کرد که چرا مردم او را عامل مسموم کردن امام می‏پنداشتند!

در روایت آمده که هنگام مرگ امام(ع) مردم اجتماع کرده و پیوسته می‏گفتند که این مرد - یعنی مامون - وی را ترور کرده است. در این باره آنقدر صدا به اعتراض برخاست که مامون مجبور شد محمد بن جعفر، عموی امام، را به سویشان بفرستد و برای متفرق کردنشان بگوید که امام(ع) امروز برای احتراز از آشوب از منزل خارج نمی‏شود. (12)

ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام موسی(ع) را آن دانسته که وی مامون را متهم به قتل برادرش می‏نمود. (13) ابراهیم نیز به اتفاق مورخان به دست مامون مسموم گردید. برادرش نیز زید بن موسی که در مصر شورش کرده بود به دست همین خلیفه مسموم شد. اینکه یعقوبی نوشته که مامون ابراهیم و زید را مورد عفو قرار داد (14) منافاتی با آن ندارد که مدتی بعد با نیرنگ به ایشان سم خورانیده باشد. چه آنان به خونخواهی برادر خود برخاسته بودند و عفو مامون یک ژست ظاهری می‏بود.

طبق نقل برخی از منابع تاریخی یکی دیگر از برادران امام رضا(ع) به نام احمد بن موسی چون از حیله مامون آگاه شد. همراه سه هزار تن - و به روایتی دوازده هزار - از بغداد قیام کرد. کارگزار مامون در شیراز به نام «قتلغ خان‏» به امر خلیفه با او به مقابله برخاست و پس از کشمکشهایی هم او هم برادرش «محمد عابد» و یارانشان را به شهادت رسانید. (15)

در آن ایام برادر دیگر امام رضا(ع) به نام هارون بن موسی همراه با بیست و دو تن از علویان به سوی خراسان می‏آمد. بزرگ این قافله خواهر امام رضا یعنی حضرت فاطمه(ع) بود (16). مامون ماموران انتظامی خود را دستور داد تا بر قافله بتازند. آنها نیز همه را مجروح و پراکنده کردند. هارون نیز در این نبرد مجروح شد ولی سپس او را در حالی که بر سر سفره غذا نشسته بود غافلگیر کرده بقتل رساندند. (17)

می‏گویند حتی به حضرت فاطمه معصومه (ع) نیز در ساوه زهر خورانیدند که پس از چند روزی او هم به شهادت رسید. (18)

دیگر از قربانیان مامون، برادر دیگر امام(ع) به نام حمزة بن موسی بود.

با توجه به این وقایع درمی‏یابیم که مساله شهادت امام به دست مامون در همان ایام نیز امری شایع میان مردم گردیده بود.


دلیل شهادت امام رضا





کنون ببینیم دیگران درباره درگذشت امام(ع) چه گفته‏اند.

نظر برخی دیگر از مورخان‏با نگرشی سریع بر اقوال مورخان درباره درگذشت امام(ع) به بررسی ناهماهنگی گفته‏ها و نقطه نظرهایشان خواهیم رسید.

عده‏ای در این باره فقط خود حادثه را گزارش کرده‏اند ولی هیچگونه ذکری از علت آن ننموده‏اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده‏اند: «گفته می‏شود که او مسموم شد و درگذشت‏» (مانند یعقوبی در جلد دوم ص 80 از تاریخش).

نظر دسته سوم‏عده‏ای دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته‏اند ولی معتقدند که این جنایت‏به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیر علی دارای همین عقیده بود که احمد امین نیز بدان اشاره کرده. (4)

برای این نظر سند تاریخی جز آنچه که «اربلی‏» نقل کرده، وجود ندارد. وی عبارتی مبهم در این باره نوشته: «چون دیدند که خلافت‏به اولاد علی انتقال یافته علی بن موسی را سم دادند و او در رمضان به طوس درگذشت‏» (5).

نظر چهارم‏برخی نیز گفته‏اند امام به دست مامون مسموم گردید ولی این به رهنمود و تشویق فضل بود.

به نظر ما مامون هرگز نیازی به تشویق یا راهنمایی برای انجام این کار نداشت، چه خود موقعیت امام را بخوبی احساس می‏کرد. روشن است که این نظریه برای تبرئه مامون ابراز شده، چه فضل مدتها پیش از امام به دست مامون کشته شده بود. از این گذشته، چگونه می‏توان باور کرد که مامون این جنایت را تنها به خاطر خوشایند فضل انجام داده و خودش هیچگونه تمایلی بدان نداشته است!

نظر پنجم‏برخی دیگر گفته‏اند که امام به مرگ طبیعی درگذشت و هرگز مسمومیتی در کار نبود. برای اثبات این موضوع دلایلی ذکر کرده‏اند.

یکی از این افراد «ابن جوزی‏» است که پس از نقل قول از دیگران که نوشته‏اند پس از یک استحمام در برابر امام(ع) بشقابی از انگور که بوسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت، ابن جوزی می‏نویسد که این درست نیست که بگوییم مامون عامل مسموم کردن وی بوده باشد. چه اگر اینطور بود پس چرا آنهمه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه می‏کرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هر گونه لذتی چشم پوشیده بود. (6)

البته عبارت ابن جوزی حاکی از آن است که مسموم شدن امام را پذیرفته ولی منکر آنست که مامون عامل این جنایت‏بوده باشد.

«اربلی‏» نیز به پیروی از ابن جوزی همین عقیده را ابراز کرده و همانگونه بر گفته خویش دلیل آورده است.

احمد امین نیز از کسانی است که معتقدند کسی غیر از مامون بود که سم را به امام خورانیده، چه او حتی پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز می‏پوشید و بعلاوه، مامون با علما درباره برتری حضرت علی(ع) مباحثه می‏کرد (7)

دکتر احمد محمود صبحی نیز چنین پنداشته که داستان مسمومیت امام رضا(ع) از مطالب ساختگی شیعه است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون که از آن همه ارجمندی برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضی احساس نمی‏کنند. (8)

دلایل کسانی که در تبرئه مامون از جنایت‏سم خورانی سعی کرده‏اند، به شرح زیر خلاصه می‏گردد:

1 - پیمان ولیعهدی که به موجب آن امام پس از مامون به خلافت می‏رسید.

2 - بزرگداشت‏شان امام و تایید شرف و علم و فضیلت وی و ارجمندی خانواده‏اش.

3 - به همسری وی در آوردن دخترش که خود عامل تحکیم دوستی میان آن دو بود.

4 - استدلال مامون بر برتری علی(ع) در برابر علما.

5 - ابراز اندوه فراوان پس از درگذشت امام بطوری که از خوردن و آشامیدن و دیگر لذتها روی گردانده بود.

6 - دفن کردن امام در کنار قبر پدرش رشید، و اینکه او خود بر جسد وی نماز گزارد.

7 - پس از درگذشت امام، او همچنان لباس سبز می‏پوشید حتی پس از ورودش به بغداد.

8 - پیوسته با علویان به رغم اقدامهای مکرر بر ضدش، مهربانی می‏نمود.

9 - خلق و خوی مامون به او اجازه چنین جنایتی نمی‏داد.

10 - مسمومیت امام از جعلیات شیعه است.

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا






حضرت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا در سال 148 ه ق در شهر مدینه دیده به جهان گشودند

كنیه آن حضرت ابوالحسن و ابوعلی است و القاب ایشان عبارتند از : رضا، صابر، زكی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مكیدة الملحد ین، كفوالملك، كافی الخلق، رب السریر، و رئاب التد بیر. اما مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است . نام پدر شان حضرت امام موسی الکاظم (ع) و نام مادر گرامیشان ام البنین است . امام (ع) مدت بیست سال ، امامت شیعیان را برعهده داشتند که این بیست سال مصادف است با دوره پایانی خلافت هارون عباسی. پس از آن سه سال از دوران خلافت امین ، دو سال از جنگ و جدایی میان خراسان و بغداد و سر انجام دوره ای از خلافت مأمون در دوره امامت ایشان قرار دارد . پنج پسر و یك دختر برای ایشان ذكر كرده اند. هفده سال از بیست سال امامت حضرت رضا(ع) در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.

امام رضا(ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت . ایشان به تدریس و تعلیم علوم آل الله به شاگردان خود ادامه می داد و به تكمیل حوزه علمیه جدش امام صادق(ع) مشغول بود .

موقعیت امام رضا(ع) در مدینه، همه علما و شخصیتهاى سیاسى و اجتماعى حجاز را تحت الشعاع خود قرار داد، مردم آن بزرگوار را در همه شؤون مادى و معنوى، مرجع و پناه خود مى دانستند. آن حضرت براى رفع مشكلات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مردم، در همه امور دخالت مى كرد، و در متن جامعه قرار داشت، و در امور و مسائل مختلف اجتماعى هرگز لحظه اى بى تفاوت نزیست، به ویژه در دو بعد فرهنگى و سیاسى، تلاش فراوان داشت.در خصوص ولایتعهدی مامون و پذیرش این امر از سوی امام (ع) بحث های مختلفی میان مورخین تاریخ اسلام صورت گرفته است .


بر اساس اسناد تاریخی همواره مأمون با حضرت مكاتبه داشت و از او مى خواست تا به مرو آید. او آن قدر بر این امر اصرار ورزید که به نوعی به اجبار ، امام (ع) را به سوی سرزمین مرو فراخواند . امام على بن موسى(ع) که شیوه خلفا را مى‏شناخت و زندان های طولانى پدر را با همه تلخى ها و رنج هایش به یاد داشت و مى‏دانست كه به هر حال، مأمون از حضور آزادانه امام میان مردم نگران است و از این نگرانى، آسان نخواهد گذشت. لذا امام(ع) به سوی مرو رفت . در مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به سوی مرو مردم هر شهر عاشقانه به دیدار او می شتافتند و آن حضرت را چون نگینی دربر می گرفتند . امام(ع) در حركتش از مدینه به خراسان به شهر نیشابور رسید مردم زیادى به استقبال امام(ع) شتافتند و از امام درخواست كردند تا آنها را با حدیثى از پدران خود خشنود سازد.


امام(ع) فرمود: پدرم از پدرش و او نیز از پدرش...تا على(ع) و او از رسول خدا(ص) و رسول خدا(ص) نیز از خداوند متعال نقل فرمود كه:

لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابی; لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هركس در این حصار وارد شود از عذابم محفوظ است.

امام چند قدمى حركت كردند و سپس برگشت و فرمود: بشرطها و انا من شروطها،

به شرطهاى آن و من از جمله شرطهاى آن هستم.در حقیت امام به مردم فهماند که امام برحق است و توحید بدون وجود امام معصوم و گزیده خداوند در جامعه اسلامی تحقق عینی نمی یابد.

در این حال از نظر موقعیت زمانی نیز حکومت مامون را به چالش عقیدتی ژرفی در جامعه اسلامی فرا خواند . این حدیث به حدیث سلسله الذهب(زنجیره طلایی) معروف است .


امام پس از مدتی به خراسان وارد شد . در آن مکان مامون ابتدا به امام (ع) پیشنهاد خلافت کرد اما امام به هیچ وجه آن را نپذیرفت . پس از آن وی از امام (ع) خواست که ولایتعهدی را عهده دار شود. امام نیز از این امر به شدت احتراز جست . مأمون دست از پیشنهاد خود برنداشت و مذاكرات به مدت دو ماه ادامه یافت. سرانجام پیشنـهاد خـلافت را بـه ولایتعهدى تغییر داد و با گستاخى تمام امام (ع) را به قتل تهدید کرد . حضرت، که هیچ راه گریزى براى خود نیافت، مجبور شد مقام ولایتعهدى را بپذیرد مشروط بر این كه به فرموده خود امام (ع) ، از موضع حكومتى امر و نهى نكند ، فتوى ندهد ، قضاوت نكند وكسى را بر مسند ننشاند و كسى را از مقام خود عزل نكند و چیزى را كه در حكومت است، تغییر ندهد . به هر حال، مقام ولایتعهدى به طور رسمى در ماه رمضان سال 201 هجرى قمرى اعلام شد و مأمون آن را به تمامى آفاق حکومتش ابلاغ نمود .
امام رضا(ع) دردوران ولایتعهدی شان در جهت کاستن از فشار های وارده بر شیعیان گامهای مهمی برداشتند .

استحباب زيارت اربعين در روايات

امام حسين

يکي از مباحث مهم تاريخ عاشورا که در اين فصل درباره آن بحث و بررسي صورت گرفته، حضور اهل‌بيت عليهم‌السلام در کربلا در اولين اربعين شهادت امام حسين عليه‌السلام بر سر مزار آن حضرت و ديگر شهداي کربلاست. در ميان شيعه، مشهور است که اربعين روزي است که جابر بن عبدالله انصاري، صحابي بزرگ رسول خدا صلي‌الله عليه و آله و سلم به زيارت قبر امام حسين عليه‌السلام نائل شد و ...

ادامه نوشته

زيارت اربعين سالار شهيدان

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛

اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّكَ وَابْنُ وَلِیِّكَ وَ صَفِیُّكَ وَابْنُ صَفِیِّكَ الْفاَّئِزُ

بِكَرامَتِكَ اَكْرَمْتَهُ . . .

ادامه نوشته