السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
.jpg)
حضرت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا در سال 148 ه ق در شهر مدینه دیده به جهان گشودند
كنیه آن حضرت ابوالحسن و ابوعلی است و القاب ایشان عبارتند از : رضا، صابر، زكی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مكیدة الملحد ین، كفوالملك، كافی الخلق، رب السریر، و رئاب التد بیر. اما مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است . نام پدر شان حضرت امام موسی الکاظم (ع) و نام مادر گرامیشان ام البنین است . امام (ع) مدت بیست سال ، امامت شیعیان را برعهده داشتند که این بیست سال مصادف است با دوره پایانی خلافت هارون عباسی. پس از آن سه سال از دوران خلافت امین ، دو سال از جنگ و جدایی میان خراسان و بغداد و سر انجام دوره ای از خلافت مأمون در دوره امامت ایشان قرار دارد . پنج پسر و یك دختر برای ایشان ذكر كرده اند. هفده سال از بیست سال امامت حضرت رضا(ع) در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
امام رضا(ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت . ایشان به تدریس و تعلیم علوم آل الله به شاگردان خود ادامه می داد و به تكمیل حوزه علمیه جدش امام صادق(ع) مشغول بود .
موقعیت امام رضا(ع) در مدینه، همه علما و شخصیتهاى سیاسى و اجتماعى حجاز را تحت الشعاع خود قرار داد، مردم آن بزرگوار را در همه شؤون مادى و معنوى، مرجع و پناه خود مى دانستند. آن حضرت براى رفع مشكلات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مردم، در همه امور دخالت مى كرد، و در متن جامعه قرار داشت، و در امور و مسائل مختلف اجتماعى هرگز لحظه اى بى تفاوت نزیست، به ویژه در دو بعد فرهنگى و سیاسى، تلاش فراوان داشت.در خصوص ولایتعهدی مامون و پذیرش این امر از سوی امام (ع) بحث های مختلفی میان مورخین تاریخ اسلام صورت گرفته است .
بر اساس اسناد تاریخی همواره مأمون با حضرت مكاتبه داشت و از او مى خواست تا به مرو آید. او آن قدر بر این امر اصرار ورزید که به نوعی به اجبار ، امام (ع) را به سوی سرزمین مرو فراخواند . امام على بن موسى(ع) که شیوه خلفا را مىشناخت و زندان های طولانى پدر را با همه تلخى ها و رنج هایش به یاد داشت و مىدانست كه به هر حال، مأمون از حضور آزادانه امام میان مردم نگران است و از این نگرانى، آسان نخواهد گذشت. لذا امام(ع) به سوی مرو رفت . در مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به سوی مرو مردم هر شهر عاشقانه به دیدار او می شتافتند و آن حضرت را چون نگینی دربر می گرفتند . امام(ع) در حركتش از مدینه به خراسان به شهر نیشابور رسید مردم زیادى به استقبال امام(ع) شتافتند و از امام درخواست كردند تا آنها را با حدیثى از پدران خود خشنود سازد.
امام(ع) فرمود: پدرم از پدرش و او نیز از پدرش...تا على(ع) و او از رسول خدا(ص) و رسول خدا(ص) نیز از خداوند متعال نقل فرمود كه:
لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابی; لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هركس در این حصار وارد شود از عذابم محفوظ است.
امام چند قدمى حركت كردند و سپس برگشت و فرمود: بشرطها و انا من شروطها،
به شرطهاى آن و من از جمله شرطهاى آن هستم.در حقیت امام به مردم فهماند که امام برحق است و توحید بدون وجود امام معصوم و گزیده خداوند در جامعه اسلامی تحقق عینی نمی یابد.
در این حال از نظر موقعیت زمانی نیز حکومت مامون را به چالش عقیدتی ژرفی در جامعه اسلامی فرا خواند . این حدیث به حدیث سلسله الذهب(زنجیره طلایی) معروف است .
امام پس از مدتی به خراسان وارد شد . در آن مکان مامون ابتدا به امام (ع) پیشنهاد خلافت کرد اما امام به هیچ وجه آن را نپذیرفت . پس از آن وی از امام (ع) خواست که ولایتعهدی را عهده دار شود. امام نیز از این امر به شدت احتراز جست . مأمون دست از پیشنهاد خود برنداشت و مذاكرات به مدت دو ماه ادامه یافت. سرانجام پیشنـهاد خـلافت را بـه ولایتعهدى تغییر داد و با گستاخى تمام امام (ع) را به قتل تهدید کرد . حضرت، که هیچ راه گریزى براى خود نیافت، مجبور شد مقام ولایتعهدى را بپذیرد مشروط بر این كه به فرموده خود امام (ع) ، از موضع حكومتى امر و نهى نكند ، فتوى ندهد ، قضاوت نكند وكسى را بر مسند ننشاند و كسى را از مقام خود عزل نكند و چیزى را كه در حكومت است، تغییر ندهد . به هر حال، مقام ولایتعهدى به طور رسمى در ماه رمضان سال 201 هجرى قمرى اعلام شد و مأمون آن را به تمامى آفاق حکومتش ابلاغ نمود .
امام رضا(ع) دردوران ولایتعهدی شان در جهت کاستن از فشار های وارده بر شیعیان گامهای مهمی برداشتند .
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۶/۱۲/۱۳ ساعت ۷:۱۷ ب.ظ توسط حق المبین (ح.هـ 2906)
|