سيره علامه طباطبايي در زيارت امام رضا عليه السلام
سيره علامه طباطبايي در زيارت امام رضا عليه السلام
علامه طباطبايي ميفرمودند: «همه امامان عليهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا عليهالسلام محسوس است.» و در نقلي ديگر، بيان ميکردند: «همه امامان معصوم عليهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا عليه السلام ظاهر است.»
و نيز ميفرمودند: «انسان هنگامي که وارد حرم رضوي عليه السلام ميشود، مشاهده ميکند که از در و ديوار حرم آن امام رأفت ميبارد.»
ايشان هر ساله به مشهد مشرف ميشد حتي در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتي که داشت به مشهد مشرف شد. يکي از بستگان نزديک ايشان ميگفت:
«با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعيت را ميشکافت و با علاقه ضريح را ميبوسيد و توسل ميجست که گاهي به زحمت او را از ضريح جدا ميکرديم ... .»
ايشان ميگفت: «من به حال اين مردم که اين طور عاشقانه ضريح را ميبوسند، غبطه ميخورم ... .»
فرزند ايشان نقل ميکردند: در سال آخر حياتشان به دليل کسالتي که داشتند و بنا به تأکيد و توصيه پزشکِ مخصوص نميخواستيم که ايشان به مشهد مقدس بروند. ولي ايشان اصرار داشتند و رفتند.
پس از مراجعت از مشهد، به ايشان گفتم سرانجام به مشهد رفتيد، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهايش را بگويد و درمانش را بگيرد؟»
علامه طباطبايي وقتي به مشهد، مشرف ميشد، از وي تقاضا ميکردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و ... به دليل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهي براي زيارت مشرف گردد. ايشان ابداً قبول نميکرد و ميفرمود: «ما از پناه امام هشتم به جاي ديگري نميرويم.»
يکي از شاگردان علامه طباطبايي ميگويد: «... هيچ به خاطر ندارم که از اسم هر يک از ائمه عليهمالسلام بدون اداي احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف ميشدند و تابستان را در آنجا ميماندند وقتي وارد صحن حضرت رضا عليه السلام ميشدند، بارها که در خدمتشان بودم و ميديدم که دستهاي مرتعش را روي آستانه در ميگذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را ميبوسيدند، گاهي از محضرشان التماس دعا درخواست ميشد ميگفتند: «برويد از حضرت بگيريد؛ ما اينجا کارهاي نيستيم؛ همه چيز آنجاست! »
زماني نويسنده مشهوري بوسيدن ضريح امامان عليهم السلام و اين قبيل احترام نهادنها را تشنيع ميکرد. وقتي سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوي عليه السلام عرض کردند، ايشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضريح، زمين را ميبوسيدم.»
و روزي در صحن حرم امام رضا عليه السلام شخصي به علامه [که اصلاً اذن نميداد کسي دست ايشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمدهام و ميخواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمين صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
يک بار علامه ميخواستند به روضه رضوي عليه السلام مشرف شوند. به ايشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت ديگري برويد! » فرمودند: «خوب، من هم يکي از شلوغها! » و رفتند. مردم هم که ايشان را نميشناختند تا راهي برايشان بگشايند و در نتيجه، هر چه سعي کردند دستشان را به ضريح مبارک برسانند، نشد و مردم ايشان را به عقب هل دادند. وقتي بازگشتند، اطرافيان پرسيدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خيلي خوب بود! خيلي لذت بردم! »
حجت الاسلام معزّي نقل ميکند که يک بار در ايام طلبگي به مشهد رفته بودم و در صحنهاي حرم رضوي عليه السلام قدم ميزدم و به بارگاه امام مينگريستم اما داخل رواقها و روضه نميرفتم. ناگهان دست مهرباني بر روي شانههايم قرار گرفت و با لحني آرام فرمود:
«حاج شيخ حسن! چرا وارد نميشوي؟! » نگاه کردم و ديدم علامه طباطبائي است. عرض کردم: خجالت ميکشم با اين آشفتگي روحي بر امام رضا عليه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ايشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
«طبيب براي چه مطب باز ميکند؟ براي اين که بيماران به وي مراجعه کنند و با نسخه او تندرستي خود را بيابند. اين جا هم دارالشفاي آل محمد ـ عليهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا عليهالسلام طبيب الأطباء است.»
منبع: سايت صالحين
استخراج از سايت تبيان.