خداوند انسان كامل را چگونه معرفى مىكند؟
سوال :خداوند انسان كامل را چگونه معرفى مىكند؟
جواب :
در پاسخ به معناى كمال، مراتب آن و اوصاف انسان كامل اشاره مىشود:
الف: معناى كمال: كمال هر چيزى را بايد در ارتباط با غايات و اهداف آن جستجو كرد. موجود كامل يعنى موجودى كه به اهداف و غايات خود رسيده باشد؛ اهدافى كه براى آن خلق شده، و در درون خود استعداد رسيدن به آنها را داراست.
از آن جا كه انسان داراى استعدادها و جنبههاى گوناگونى است، هر جنبه از جنبههاى وجود انسان كه به فعليت برسد و استعدادهاى پنهان آن شكوفا و بارور گردد، انسان در آن جنبه و جهت به كمال رسيده است. امّا براى شناخت «انسان كامل»، ابتدا بايد ببينيم كدام يك از اين فعليتها و كمالات، معيار و ضابطه سنجش كمال انسان محسوب مىشوند، و كمال نهايى انسان در كمال يافتن كدام بُعد از ابعاد انسان است: «بعد جسمانى و حيوانى انسان، يا بعد روحى و فراحيوانى او.»
از آيات قرآن مجيد استفاده مىشود كه كمال انسان، «عبوديت» و «رسيدن به قرب و رحمت الهى» است؛ 1 لذا آن چه معيار و ضابطه كمال و سعادت انسان و امتياز او از ساير موجودات محسوب مىشود، تقويت و رشد و شكوفايى ابعاد روحى و فرا حيوانى اوست (و ابعاد جسمانى و حيوانى در انسان، حكم «ابزار» را دارد). 2
البته انسان، با داشتن استعدادهاى گوناگون، آن وقت كامل است كه همه استعدادها و ارزشهاى انسانى (اعم از نظرى، عملى، عبادى و غير عبادى) را به طور هماهنگ و در يك وضع متعادل و متوازن رشد دهد، نه اين كه فقط به سوى يك ارزش و استعداد گرايش پيدا كند؛ مثلاً فقط به نماز و روزه بپردازد، و از «خدمت به خلق» غافل شود، و يا به عكس، به تقويت بعد نظرى و اعتقادى خود بپردازد، و در عمل ضعيف باشد و... .3
ب) مراتب كمال: كمال داراى مراتب و درجاتى است. كمال در انسان از مراحل پايين آغاز، و تدريجاً به مراحل برتر و مقام قرب الهى منتهى مىگردد، تا جايى كه مورد خطاب: «يأيَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة إرجِعى إلى رَبِّكِ راضِيَة مَرضيّة فَادْخُلى فى عِبدِى وَ ادْخُلى جَنَّتى»4 واقع شود، و در نهايت، به سر منزل حق و حقيقت كه همان كمال مطلق، علم مطلق، هستى مطلق، قدرت مطلق، زيبايى مطلق و جمال و كمال مطلق، يعنى: «فى مَقْعَد صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُّقتدِر»5 برسد.
لازم به يادآورى است كه هر چه كمال وجودى انسان، و عروج روحى او بيشتر شود، به دركى بالاتر و عميقتر نائل مىشود. لذا سير تكاملى انسان پايان ندارد، و اگر انسان بخواهد، مىتواند هر روز خود را كاملتر، و به درجه بالاترى از كمال برساند: «وَ الَّذين اهْتَدَوا زادَهُم هُدىً»؛6 «يَرْفَعِ اللّه الَّذِينَ ءامَنُوا مِنكُم وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجتٍ».7
ج) نشانهها و اوصاف انسان كامل: قرآن كريم از انسانهاى كامل با عناوين مختلفى همچون: «متقين»،8 «مؤمنان حقيقى»،9 «عبادالرحمن»، 10 «مقربون»،11 «مخلصين» 12 و... ياد كرده، و نشانهها و اوصاف آنان را در آيات مختلفى بيان نموده است، از آن جمله:
1- «كسى كه به خدا، روز رستاخيز، فرشتگان، كتاب (آسمانى) و پيامبران، ايمان آورده، و مال (خود) را با همه علاقهاى كه به آن دارد، به خويشاوندان، يتيمان، مسكينان، واماندگان در راه، سائلان و بردگان انفاق مىكند، نماز را بر پا مىدارد و زكات مىپردازد، و (همچنين) كسانى كه به عهد خود - به هنگامى كه عهد بستند - وفا مىكنند، و در برابر محروميتها و بيمارىها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند...»13
2 - «كسانى كه با آرامش و بىتكبر بر زمين راه مىروند، و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بىاعتنايى و بزرگوارى مىگذرند)؛ كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند؛ ... و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مىنمايند و نه سختگيرى، بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند... . و كسانى كه شهادت به باطل نمىدهند (و در مجالس باطل شركت نمىكنند)، و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مىگذرند؛ و كسانى كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمىافتند و... .»14
پيامبران و امامان (عليهمالسلام) نمونههايى از انسان كاملند، كه به طور كامل متصف به اوصاف مذكور مىباشند، و بهترين الگو براى انسانهاى طالب كمالند، بنابراين، براى اين كه متوجه شويم درجه كمالمان چه قدر است، خود را بايد با آنان بسنجيم، ببينيم چه مقدار عقايد، اخلاق، رفتار و گفتارمان به آنان نزديك است، هر مقدار در اوصاف و عمل به آنان نزديكتر باشيم، به همان مقدار كامل خواهيم بود.
مؤمن، به كسى مىگويند كه به خدا ايمان آورده است، پس چرا قرآن مىگويد: «يايّها الّذين ءامَنوا ءامِنوا باللّه و رَسُولِه...»،15 آيا طلب ايمان از سوى مؤمنان، تحصيل حاصل نيست؟
«يايّها الَّذين ءامَنوا ءامِنوا باللّه و رسولِه و الكتب الّذى أَنزل مِن قبلُ وَ مَن يَكفر باللّه وَ ملئِكتِه و كُتُبِه و رُسُله و اليوم الأخر فقد ضلّ ضَللاً بَعيداً»؛16 اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاد، و كتابهايى كه قبلاً نازل كرده، بگرويد؛ و هر كس به خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و روز بازپسين كفر ورزد، در حقيقت، دچار گمراهى دور و درازى شده است.
علامه طباطبايى (ره) مىگويد: در اين آيه، روى سخن، به تمام مؤمنان است. مؤمنانى كه اجمالاً، به خدا و پيامبر، ايمان آوردهاند، امّا با جزئيات و تفاصيل معتقدات اسلامى آشنا نشدهاند. اين جاست كه خداوند، فرمان مىدهد كه مؤمنان واقعى، بايد به تمام انبيا و كتب پيشين و فرشتگان الهى و... ايمان داشته باشند.
بنابراين، مراد از ايمان نخست، ايمان به طور اجمال و سربسته است و مراد از ايمان دوم، ايمان به تفاصيلى است كه در آيه بيان شده است. حاصل مضمون آيه اين است كه مؤمنان، بايد ايمان سربسته و اجمالى خود را بر تك تك اين جزئيات بگسترانند؛ زيرا اين جزئيات، معارفى هستند كه به هم وابستهاند و هر يك، مستلزم بقيه است. 17
به ديگر سخن، ايمان، داراى درجاتى است و مؤمن، در هر مرتبهاى كه باشد، بايد تلاش كند تا خود را به مرتبه بالاترى از ايمان برساند. در آيه «وَ الّذين اهْتَدَوا زادَهم هدىً»18 و «لِيَزدادُوا إيمناً»19 به اين مطلب دلالت دارند. 20
پىنوشتها:
1. ر. ك: ذاريات/ 56، هود/ 119، نجم/ 42.
2. ر.ك: حجرات/ 13، آل عمران/ 14 و 15، تين/ 6-4، عصر/ 3-2 و... .
3. ر.ك: استاد شهيد مرتضى مطهرى، انسان كامل، ص 65-15؛ دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، انسان از ديدگاه اسلام، ص 168 - 139.
4. فجر/ 30-27.
5. قمر/ 55.
6. محمد/ 17.
7. مجادله/ 11، ر.ك: انسان از ديدگاه اسلام؛ آيتالله حاج مهدى حائرى تهرانى، شخصيت انسان از نظر قرآن و عترت، ص 130.
8. ر.ك: بقره/ 5-2.
9. ر.ك: انفال/ 4-1.
10. ر.ك: فرقان/ 76-63.
11. واقعه/ 11.
12. حجر/ 40.
13. بقره/ 177.
14. فرقان/ 76-63.
15. نساء/ 136.
16. همان.
17. علامه طباطبايى، تفسير الميزان، ج 5، ص 113.
18. محمّد/ 17.
19. فتح/ 4.
20. محسن قرائتى، تفسير نور، ج 2، ص 471.